نگرش سیستمی قرآن به آموزش و پرورش
آموزش و پرورش اولی ترین نهاد اجتماعی است که باید براساس ترتب نیازها اولویت بندی، هدف گذاری و برنامه ریزی کند. علاوه بر مسائل خانوادگی، در مسائل اجتماعی هم عدم توجه به برنامه ریزی بر اساس نیازها و اولویت بندی آنها، مشکل
1- هدف گزاری و برنامه ریزی بر اساس ترتب و اولویت نیازها
آموزش و پرورش اولی ترین نهاد اجتماعی است که باید براساس ترتب نیازها اولویت بندی، هدف گذاری و برنامه ریزی کند. علاوه بر مسائل خانوادگی، در مسائل اجتماعی هم عدم توجه به برنامه ریزی بر اساس نیازها و اولویت بندی آنها، مشکل ساز خواهد بود. طبیعتاً برنامه ریزی باید نیازهای اولیه جامعه را تأمین کند.آموزش و پرورش به عنوان پایگاه اول، باید در توجه به نیازها، به طور جامع برخورد کند یعنی هم به نیازهای مادی و هم به نیازهای ملکوتی توجه کند.
اولین قدم در برنامه ریزی، هدف گزاری است. هدف گزاری در حوزه نیازهای مادی، رفع حداقلِ نیازهای مادی است یعنی آموزش ها باید نوجوانان و جوانان را به این مقصد برساند، چرا که اکثریت دانش آموزان، بعد از فراغت از تحصیل، وارد بازار کار و زندگی می شوند و به دانشگاه یا حوزه نمی رسند.
کسی که وارد زندگی می شود، هم نیازهای مادی و هم نیازهای معنوی دارد. پس باید از حیث آموزشهای مادی به جائی برسد که بتواند از طریق اطلاعات فنی و تخصصی وارد بازار کار و زندگی شود و نیازهای اولیه مادی اش را فراهم سازد.
طبیعتاً تحقق این امر باید در حوزه های مختلف و براساس نیازهای اجتماعی، طراحی شود.
به طور مثال، کار و دانش یا فنی حرفه ای باید در آموزش ها به عنوان یک هدف باشد، در حالی که اکنون تقریبا برعکس است، یعنی هنوز بیشتر آموزش ها نظری و تئوریک است و درصد کمی از آنها عملی است و این به شدت نامعقول و حتی می توان گفت فاجعه است.
شما به بعضی از این کشورهای پیشرفته و صنعتی نگاه کنید:
در این کشورها براساسِ نیازها، مواد درسی را تعریف می کنند و تکنیسین تربیت می نمایند.
بسیاری از فارغ التحصیلان دبیرستانها، اصلاً دانشگاه نمی روند یعنی آموزش دبیرستانی آنها، برای تأمین نیازهای جامعه و خودِ فرد، کافی است. متأسفانه دیده می شود که به نام «دین»، با «عقل» هم درست برخورد نمی کنیم در حالیکه «دینِ بدون عقل» دین نیست. (1) و «عقل بدون دین» هم عقل نیست بلکه «نکراء» و شیطنت است. (2)
پیوند وسیع و محکمی بین «عقل و وحی» وجود دارد و اگر این ارتباط گسسته شود، جامعه دچار فاجعه می شود.
2- ضرورت بازنگری و اصلاح در سیستم آموزش و پرورش
در تشکیلات آموزش و پرورش، حدود یک میلیون نفر معلم، سیصد هزار نفر کارمند و بیست میلیون نفر دانش آموز مشغولند یعنی قریب به یک سوم جمعیت کشور در آن مشغولند که این تعداد تقریباً دو برابر کل جمعیت کشور عربستان است و بیش از 30 درصد بودجه مملکت و سهم عمده ای از انرژی کشور را مصرف می کند.در مقابل این همه نیرو و هزینه، خروجی آن چیست؟
نوجوان، در سن بلوغ، تحت تعلیم آموزش و پرورش است. آیا با این آموزش ها به این نکته می رسد که عالم خدائی دارد؟ و قرآن حکمت بالغه و حجت کامله منحصر بفرد خدا است و حجت دیگری (تورات موسی و انجیل عیسی) دیگر وجود ندارد.
ما باید تکلیف خودمان را با خدا و کتاب خدا روشن کنیم:
خدا می فرماید:
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» (ق / 16)
خدا می گوید: «من از انسان به او نزدیکترم، من انسان را بهتر از خودش می شناسم.» آیا این سخن خدا را باور و اعتقاد داریم؟
همین خدا می گوید: انسان وقتی به سن بلوغ برسد، می تواند بفهمد که قرآن کتاب خداست. این نکته، قطعی و جزء ضروریات اسلام است. انسان مسلمان، که به سن بلوغ رسید، به احکام الهی مکلف می شود و تکلیف به احکام الهی، بر پایه معرفت و ایمان و یقین به این نکته است که قرآن کتاب خداست.
قدم اول مسلمانی همین نکته است و تا انسان به این نکته یقین پیدا نکند، مسلمان نیست، مسلمان شدن، تقلیدی نیست؛ بلکه یقینی است!
براساس نص قرآن و سنت، خدا به ما می گوید که دختر در سن بلوغ (که براساس نظر فقها بین 9 سالگی تا 14 سالگی است) می تواند بفهمد که قرآن کتاب خداست لذا در آموزش و پرورش، پایه های معرفتی که نوجوانان را به این حد از ادراک و معرفت برساند، باید فراهم شود بنابراین در آموزش معرفتی، هدف روشن است. هدف این است که نوجوان بفهمد که قرآن کتاب خداست، به آن ایمان بیاورد و به احکام الله متلبس شود. این نکات، سخن خداست و اگر ما آن را باور داریم، باید براساس آن طرح و برنامه بریزیم و این یکی از آثار اسلام در مدیریت و برنامه ریزی آموزشی است.
3- اصلاح آموزش و پرورش اولویت اول در اصلاحات
نظام ما یک نظام فرهنگی است و جان نظام، فرهنگ و دین آن است. جان فرهنگ هم در گرو سیستم آموزش و پرورش، گلوگاه نظام است. اگر قصور یا خرابکاری در نظام جامعه صورت گیرد سرچشمه آن اینجاست. موضوعاتی مانند اسلامی شدن دانشگاهها، میانه راه است. اگر می خواهیم جوان ما و جامعه ما اسلامی باشد، باید از آموزش و پرورش شروع کرد چرا که مرحله حساس اینجاست.4- محورهای ضروریِ موضوعات قرآن در برنامه ریزی درسی
اینکه موضوعات قرآن برای تربیت چگونه انتخاب شود سؤالی است که پاسخ آن در خود قرآن آمده است.حجم آیات الهی، در قرآن، دو محور را به عنوانِ محتوای اصولی تربیت، معین می کند. این دو محور که حجم عظیمی از آیات را به خود اختصاص داده است عبارتند از:
1. قصص قرآن.
2. آخرت.
یعنی «تجربه گذشته» و «وضعیت آینده».
بیش از نیمی از آیات قرآن در مورد قصه های قرآن و آخرت است! در کلیه موضوعات مربوط به آخرت یعنی مرگ، برزخ، قیامت، بهشت و جهنم، بیش از یکهزار و پانصد آیه آمده است و تعداد آیات مشتمل بر قصه های قرآن هم بیش از هزار و پانصد آیه است.
این حجم، نشان دهنده ی دو مقوله اساسی برای آموزش است که براساس و «case study» و مورد کاوی است و محتوای آموزش از «موردها» استخراج می شود.
بررسی وضعیت «گذشته بشر» و «آینده ای که در پیش دارد»، تکلیف انسان را در زمان حال معین می کند و او را برای اطاعت از اوامر پروردگار مصمم می نماید.
«قصص قرآن» و «آخرت» دو موضوع است که اگر درست تبیین شود، بنیان تدین بر آنها استوار می شود.
تمام موضوعات و مسائل مبتلابه بشر به صورت عینی و عملی در این دو مبحث متجلی است و می تواند در تعیین مواد آموزشی برای آموزش و پرورش مورد استفاده واقع شود.
این موضوعات، «تجربیاتی از زندگی گذشته» و «وضعیت آینده بشر» است که خداوند در اختیار ما گذاشته است.
اطلاعاتی که خداوند به ما می دهد، قطعی است. تحلیلهایی هم که بر آنها ارائه می دهد، مسلم و قطعی است.
خداوند وقتی تحلیل می کند ظاهر و باطن قضیه را با هم می بیند.
تجارب گذشته سرمایه ای که دست بشر به آنها نمی رسد.
وضعیت پس از مرگ هم از دسترس بشر خارج است پس اینها مقولات فوق عقلانی و سرمایه بسیار گرانقدری است که توسط خداوند در اختیار بشر قرار گرفته است.
اگر دنیا بخواهد انسان را فریب بدهد، یا شرایط برای زندگی او مشکل باشد، با استفاده از «تجربه گذشتگان» و «نگاهی به آینده»، وضعیت خود را درک می کند و راه برای ادامه حرکت او هموار خواهد شد و انسان همیشه شاد و امیدوار خواهد بود.
نکته دیگر این است که از هر صنفی در قصص قرآن، الگو ارائه شده است. از فقیر بیچاره گرفته تا فرعون و ملکه ی امپراطور زمان و این الگوها یا در خط ولایت است یا در خط ضلالت.
برای آخرت هم به همین گونه است، از وضعیت طبقات مختلف در آخرت خبر داده است.
خداوند در قرآن، گذشته و آینده را با هم دیده است و این معنی (بررسی ویژگیهای قصص و مباحث آخرت) از عوامل درک خدائی بودن قرآن است.
با مطالعه قرآن در می یابیم که گذشته و آینده برای قائل معنی ندارد. گاهی از اول خلقت می گوید، گاهی از آخر خلقت و کلیه اطلاعات او دقیق است.
این اطلاعات و تحلیلها سرمایه ای است که در حوزه معرفتی و علمی، بالاترین ارزش را دارد و در واقع قیمت آنرا نمی توان تعیین کرد. اینها گنجینه های عظیم معرفتی است چرا که سرنوشت بشر را در سطح معلومات و مقتضای معرفتی ما بیان کرده است.
اینها برترین آموزش برای انسان، قبل از بلوغ و بعد از آن در تمام زندگی است.
5- اثرات آموزش جامع قرآن
اگر بخواهیم برای کودک، اثبات کنیم که قرآن کتاب خداست، باید سایر کتب مثل تورات و انجیل را هم به او معرفی کنیم و بعد تضادها و مشکلات آنها را برای او تبیین کنیم.همچنین باید دلیل خدایی بودن قرآن را به قدر وسع نوجوان در ابعاد سه گانه ی «لفظی (فصاحت و بلاغت)، «معنی» (ابعاد اعجاز عبادی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی، علوم تجربی، طبیعی و انسانی) و «هماهنگی لفظ با معنی» (موسیقی قرآن) به او آموزش دهیم.
اینگونه عملکرد، جامعیت معرفتی توأم با عشق به قرآن در وجود نوجوان ایجاد خواهد نمود. اگر ما به این روش عمل کنیم دیری نخواهد پایید که ما با پدیده عجیبِ مجتهدهای پانزده - شانزده ساله روبرو خواهیم شد و لشکر عظیم مجتهدهای قرآنی در دهه سوم جوانی پیدا خواهد شد.
ما الان بیست میلیون دانش آموز داریم و اگر این مجموعه را با محوریت قرآنی تا رسیدن به سن بلوغ آموزش دهیم و در ادامه یک درصد آنها جذب حوزه های علمیه شوند و چند درصد نیز در رشته های الهیات جذب دانشگاه شوند، قطعاً در میان مدت چند ده هزار محقق قرآنی و چند هزار مجتهد قرآنی خواهیم داشت علاوه بر آن در میان دانشجویان علوم انسانی و حتی تجربی - طبیعی با بن آموزشی قرآنی در سنین کودکی تا بلوغ، وجودهای خلاقی بروز خواهند کرد که تحقیقات بین رشته ای را با نگرشی ارزشی پی گیری خواهند نمود، امری که تصورش در سطح گسترده هم اکنون بسیار عجیب و ناممکن به نظر می آید.
پدر دکتر محمد حسن طباطبائی که در کار تربیت حافظان قرآن است، در عرض دو سال، یکصد و ده نفر کودک 7 تا 11 سال را حافظ کل قرآن کرده اند! این معجزه است. البته حفظ قرآن هدف نیست! فهم قرآن هدف است که متأسفانه تاکنون، معرفت جامع به قرآن نه تنها در سطح عموم که در سطح خواص معطل و مهجور مانده است:
«وَ قَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً» (فرقان / 30)
«پروردگارا! براستی قوم من این قرآن را با میل و رغبت به غربت گرفتند!»
باید جامعیت قرآن مورد توجه و استفاده قرار گیرد زیرا در سایر ادیان، در کتابهای دینی آنان هم کلمات و نکاتی از همان کتابهای آسمانی تحریف نشده وجود دارد و به قول علامه طباطبائی در «اوپانیشاد» که کتاب بت پرستان است هم متنی شبیه به سوره توحید پیدا می شود! (3) ولی آنچه اهمیت سرنوشت ساز دارد این است که باید جامعیت مد نظر باشد.!
بعضی از این بی دقتی ها ممکن است باعث شود که بستر مساعدی برای بروز پلورالیسم فراهم شود. بخشها و اجزاء ناقص و از هم گسسته ای که ما مطرح می کنیم، کم و بیش در نصاری هم پیدا می شود! پس فرق ما و آنها چیست؟
از طرف دیگر گاهی اوقات اعمال و رفتار ناقص ما به نام قرآن تمام می شود چرا که به جهت غفلت ما و شیطنت دیگران اینگونه القاء می شود که رفتار ناقص ما آینه تمام نمای قرآن است و لذا نتیجه می گیرند که قرآن با تورات فرقی ندارد و به این ترتیب مشاهده می شود ضعفهای ما راه فتنه و شیطنت را باز کرده است.
شیطان قوی نیست بلکه این ما هستیم که ضعیفیم:
«إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفاً» (نساء / 76)
«براستی توطئه شیطان بسیار ضعیف می باشد.»
وقتی بدن سالم باشد میکروب، نمی تواند در آن نفوذ کند ولی وقتی پوست بدن زخمی شد، میکروب بر آن می نشیند. ما هم اگر قوی باشیم شیطان نمی تواند نفوذ کند.
ولی متأسفانه ما این بدن زخمی را علاج نمی کنیم و از این جهت برای نفوذ فتنه مستعد است. قرآن دراین باره اشاره می کند که شما دشمنان زیادی در بین مشرکین و اهل کتاب دارید که همواره علیه شما فتنه انگیزی می کنند و در صدد آزار و صدمه زدن به شما می باشند اما اگر تقوی و صبر داشته باشید اذیت و آزار آنان بسیار جزئی و بی اثر خواهد بود.
اما اگر صبر و تقوی نداشته باشیم در مقابل مکاید شیاطین ضعیف خواهیم بود و کار بسیار دشوار می شود و مشکلات فراوانی در پیش رو خواهیم داشت. (آل عمران / 176)
اگر امام راحل می فرماید: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، این حکم، مطلق نیست.
این بیان حضرت امام برگرفته از قرآن است چرا که قرآن می فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (مائده / 105)
«ای کسانی که ایمان آورده اید ! بر شماست مراقبت از خودتان، چرا که شما را ضرری نمی رساند آنکه گمراه است بشرط آنکه هدایت یافته باشید.»
یعنی اگر شما به حال خودتان رسیدگی کردید و مراقب خودتان بودید و بر اساس قرآن هدایت یافتید، آن وقت آمریکا هیچ غلطی نخواهد کرد. یعنی قبل از شعار «مرگ بر آمریکا» باید شعار «مرگ بر تجمل گرائی، دنیاپرستی، عدم رسیدگی به حال فقرا، عدم رسیدگی به احوال جوانان و...» سرداد در حالیکه در عمل چنین نیست و کمتر کسی به جوانان و مشکلات آنان توجه می کند.
برخی از جوانان ما به خاطر عدم تدبیر به مشکلاتی مانند فحشاء و اعتیاد دچار شده اند.
آیا این وضع روحی و جسمی جوانان شایسته در پیش گرفتن و وصول مقام خلیفه اللهی آنهاست؟
متأسفانه یکی از رویه هایی که برای اصلاح امر نوجوانان و جوانان رایج است، این است که بدون ارائه یک روش تربیتی صحیح، در صورت تخلف و بروز بی تربیتی از سوی آنها، آنان را تنبیه می کنیم.
از اول به فکر ادب و تربیت کودک و نوجوان نیستیم، او را به هر حال خود رها می کنیم تا بی تربیت بار بیاید و بعد او را به دلیل همین بی تربیتی شلاق می زنیم؟ آیا این کار منطقی است؟
6- تواکل، مهمترین آفت جامعه اسلامی
قبل از انقلاب متدینین از غیر متدینین کاملاً جدا بودند و اگر فردی پیچ رادیو و تلویزیون خود را می بست و دل به مسجد و هیئت و کارهای مذهبی می سپرد، تا حدود زیادی از خطرات مصون بود.افراد مذهبی هم از هر قشری خود را موظف می دانستند که از مفاسد دوری کنند و خود را مصون بدارند.
اما امروز چنین نیست! جامعه حالتی از تواکل (به یکدیگر واگذار کردن امور و سلب مسئولیت از خویش) دارد همه از همدیگر انتقاد می کنند و مسئولیت را گردن دیگری می اندازند! اگر بخواهیم جامعه از مشکلات و آفات مصون باشد، باید از خودمان شروع کنیم.
مثلاً در قلمرو مدیریت، قدم اول این است که هر مدیری از خود و زیر مجموعه خودش شروع کند. اگر غیرت الهی خود را به کار انداختیم و به تکلیف شرعی خودمان عمل کردیم و به دیگران هم تذکر دادیم، مدد ربانی و عنایت خداوند هم به ما کمک می کند و اوضاع سامان می یابد.
در زمینه نسل جوان هم، همانطور که قبلاً گفته شد، باید قبل از انعقاد نطفه و از آموزشهای پدر و مادر شروع کرد و بعد از آن در سنین کودکی و تحصیلات آموزش و پرورش افراد را با کتاب خدا آشنا ساخت.
متأسفانه الان بعضی از مباحث درسی دانش آموزان نه تنها هیچ مشکلی از آنها حل نمی کند بلکه باعث اتلاف وقت آنهاست. باید مطالبی به جوانان آموزش داده شود که در اعتقاد و اخلاق آنها اثر قطعی بگذارد.
در این زمینه پیشنهاد می شود به صورت یک مدل آزمایشی، گروهی از دانش آموزان (حدود 500 نفر) تحت آموزشهای مبتنی بر قرآن قرار گیرند. این طرح به عنوان یک فرضیه علمی و منطقی قابل اعتنا است و باید مورد توجه مسئولین آموزش و پرورش قرار گیرد و اگر جواب داد، به سرعت نظام آموزشی جامعه براساس آن اصلاح شود.
7- قرآن، کتاب خلاقیت
یک رکن اصلی آموزش، بحث خلاقیت و قدرت تفکر است. قرآن به ما می گوید که اساس تفکر شما باید اصلاح شود:«قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَهٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَ فُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا...» (سبأ / 46)
«بگو جز این نیست که من شما را به امر واحدی موعظه می کنم به اینکه دوتا دوتا و به تنهایی بخاطر خدا قیام کنید سپس بیندیشید...»
قرآن کتاب خلاقیت است و می خواهد که انسان را عاقل، متفکر و خلاق بار بیاورد. حتی قرآن تعریف کرده است که این موجود خلاق چگونه شکل می گیرد و مراحل و محتوای آموزشی او کدام است؟
علاوه بر این، از عقل بشری و روانشناسی شخصیت نیز می توان کمک گرفت و بدین ترتیب وحی و عقل را در خدمت آموزش انسان قرار داد.
پی نوشت ها :
1- لا دین لمن عقل له اصول کافی، ج 1، کتاب عقل و جهل.
2- تلک النکراء تلک الشیطنه: همان.
3- المیزان / ج 10 / ص 291.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}